جدول جو
جدول جو

معنی تار و تنبک - جستجوی لغت در جدول جو

تار و تنبک
(رُ تُمْ بَ)
رجوع به تار و تمبک شود
لغت نامه دهخدا
تار و تنبک
تار همراه تنبک، آلات ضرب و نوازندگی ظنچه نوازندگان با آنها زنند و نوازند
فرهنگ لغت هوشیار
تار و تنبک
((رُ تُ بَ))
تار همراه تنبک، آلات ضرب و نوازندگی
تصویری از تار و تنبک
تصویر تار و تنبک
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رُ تُ بَ)
تار و تنبک. آلات ضرب ونوازندگی. آنچه نوازندگان با آنها زنند و نوازند
لغت نامه دهخدا
(رُ تَمْ)
تار و طنبور. همه گونه آلات سازندگی. آلات نوازندگان. دف و نی
لغت نامه دهخدا
(رُ تَ)
تیره و تار. سخت تیره. تاریک و سخت:
ز گشت دلیران بر آن دشت جنگ
چو شب گشت آوردگه تار و تنگ.
فردوسی.
- تار و تنگ آوردن، تیره و تار کردن. تاریک و سخت ساختن:
به انبوه لشکر بجنگ آورید
بر ایشان جهان تار و تنگ آورید.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 2615).
فرنگیس را چون بچنگ آورم
بچشمش جهان تار و تنگ آورم.
فردوسی (ایضاً ص 739)
لغت نامه دهخدا
تار همراه تنبک، آلات ضرب و نوازندگی ظنچه نوازندگان با آنها زنند و نوازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تار و تنبور
تصویر تار و تنبور
همه گونه آلات نوازندگی نوازندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تار و تنگ
تصویر تار و تنگ
تیره و تار سخت تیره تاریک و سخت
فرهنگ لغت هوشیار